ترجمه پیمان پوررجب


جیم ران (Jim Rohn) یکی از تأثیرگذارترین شخصیت‌ها و همچنین یکی از بزرگترین سخنرانان اواخر قرن 20 و اوایل قرن 21 بود. او برای بسیاری به عنوان برجسته‌ترین فیلسوف تجاری آمریکا و یک مولتی میلیونر ثروتمند شناخته می‌شد که به افراد بی‌شماری کمک کرد تا به موفقیت‌های معنادار و قابل توجهی در زندگی خود دست یابند. نقطه اوج او در کسب و کار به عنوان یک کارآفرین و سخنران انگیزشی در دهه‌های 80 و 90 بود که در آن بر بسیاری از بزرگان دنیای کسب و کار و خودسازی مانند تونی رابینز، برایان تریسی، جک کنفیلد، دارن هاردی و بسیاری دیگر تأثیر گذاشت. جای تعجب نیست که خرد و بینش موفقیت او تا به امروز ادامه دارد.


اوایل زندگی

جیم ران، با نام مستعار امانوئل جیمز ران (Emanuel James Rohn)، در سال 1930 در یاکیما (Yakima) واشنگتن به دنیا آمد. والدین او اهل اودسا (Odessa)، روسیه بودند، اما پس از برنده­ شدن در لاتاری، فرصت مهاجرت به آمریکا را به دست آوردند. خانواده ران که ابتدا در واشنگتن شروع به کار کردند، در نهایت به کالدول (Caldwell) آیداهو نقل مکان کردند.

در اصل، جیم ران به عنوان پسر مزرعه‌دار در یک شهر کوچک با حدود 5000 نفر بزرگ شد. خانواده‌اش ثروتمند نبودند، اما با کار کردن روی زمین، از پس زندگی بر می­ آمدند. ران به مدرسه دولتی رفت و پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در نهایت راهی کالج شد. اما، پس از یک سال کالج، او به این نتیجه رسید که به اندازه کافی باهوش است بنابراین تصمیم گرفت کالج را ترک کند. انصراف از دانشگاه اشتباهی بود که سال‌ها بعد از آن پشیمان شد.

پس از انصراف از تحصیل، بلندپرواز بود و مایل به کار سخت بود، بنابراین شروع به کار کرد. سه سال بعد او سرانجام تشکیل خانواده داد. ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد.او در شهر سیرز (Sears) کار می‌کرد و در هفته 57 دلار به دست می‌آورد که امروز حدود 631 دلار در هفته ارزش دارد. به عبارت دیگر، او تنها حدود 32,000 دلار در سال درآمد داشت، که طبق استانداردهای امروزی او را به سختی از آستانه فقر برای یک خانواده چهار نفره بالاتر می‌برد. نیازی به گفتن نیست که ران از همان ابتدا خود را در موقعیتی نامطمئن قرار داد. با تشکیل خانواده و نداشتن تحصیلات برای یافتن شغلی با درآمد بهتر، زندگی ران بسیار چالش برانگیز شد.

او شروع به عقب نشینی از وعده‌های خود کرد و به طور فزاینده‌ای ناامید می‌شد. او می‌دانست که زندگی و وضعیت مالی‌اش بسیار ناامید­کننده شده است زمانی که یک روز تصادفی، دختران شیرینی­ فروش به در خانه‌اش آمدند و سعی کردند به او کلوچه بفروشند، او نمی‌توانست به دختران حقیقت را بگوید که چرا نمی‌تواند بخرد چون برای خرید کلوچه­ های آن‌ها توانایی پرداخت نداشت. جیم ران که از خود و موقعیتش بیزار بود، می‌دانست که چیزی باید تغییر کند. او که نمی‌دانست چه چیزی را تغییر دهد یا چگونه تغییر دهد، آغوشش را برای یادگیری و فرصت‌ها باز کرد.


از این رو به آن رو شدن

حدود 25 سالگی ثروت جیم ران شروع به تغییر کرد. او در حین شرکت در یک سخنرانی که یکی از دوستانش او را دعوت کرده بود به طور اتفاقی با مردی به نام ارل شواف (Earl Schoaff) برخورد کرد. ارل شواف یک مرد تجاری بسیار موفق بود که سبک زندگی و شخصیت جذابش نظر جیم ران جوان را به خود جلب کرد.

در واقع، جیم آنقدر از شواف الهام گرفته بود که اغلب با خود فکر می‌کرد برای شبیه شدن به او باید تلاش بسیاری کرد و تنها چند ماه بعد، او در نهایت موفق شد شخصاً با ارل شواف ملاقات کند. مدت کوتاهی پس از آن که شواف به ران پیشنهاد شغلی داد، ران از این فرصت استفاده کرد تا با مربی جدید خود در یک شرکت مکمل‌های غذایی معروف به آبونداویتا (Abundavita) کار کند.

جیم ران از شغلی که شواف به او داد قدردانی کرد، اما این رابطه، فلسفه‌ای بود که شواف به او اعطا کرد که واقعاً به او کمک کرد تا همه چیز را تغییر دهد. شواف، جیم ران را با این فکر غیرمعمول آشنا کرد که می‌توانست بیشتر از آنچه هست باشد.

بنابراین، ران تا 6 سال با ارل شواف کار کرد تا زمانی که کارش با او تمام شد، و همه چیزهایی را که می‌توانست در مورد اصول زندگی موفق، ارزشمندی، و در نهایت چگونگی ثروتمند شدن و شاد بودن را یاد بگیرد. تصادفاً، این اصول برای جیم ران کارساز بود. او نه تنها توانست با افزایش درآمد خود به عنوان یک فروشنده قدرتمند، تمام زندگی خود را تغییر دهد، بلکه در نهایت به ثروت اندکی در این سرمایه گذاری تجاری جدید ادامه داد.


حرکت رو به ­جلو

جیم ران در 31 سالگی یک میلیون دلار اول خود را در کسب و کار مکمل‌های ویتامین به دست آورد، و این موفقیت بود که در نهایت باعث شد تا به مراتع سرسبز در بورلی هیلز (Beverly Hills)، کالیفرنیا برود.

در همین زمان بود که او در مسیر زندگی متفاوتی قرار گرفت که به او کمک کرد میراث خود را محکم کند. پس از سخنرانی در کلوب روتاری (Rotary Club) در مورد داستان موفقیت او، مردم عاشق داستان، جذابیت و بینش‌های موفقیت ­آمیز او شدند. او شروع به دریافت دعوت‌نامه‌های بیشتر و بیشتری برای به اشتراک گذاشتن داستانش کرد، و در نهایت کسب‌وکارها به دلیل تأثیر انگیزشی مثبتی که بر فروشندگانشان داشت، شروع درآمدزایی کرد.

در نهایت، جیم ران این فرصت را کشف کرد که سخنرانی انگیزشی می­ تواند یک کسب و کار موفق باشد و تصمیم گرفت کسب و کار سخنوری خود را راه‌اندازی کند. او نام شرکت را «ماجراجویی در موفقیت» (Adventures in Achievement) گذاشت و به سرعت به یکی از پرتقاضاترین و برجسته‌ترین رهبران صنعت انگیزشی و خودسازی تبدیل شد.

او به عنوان یک سخنران خودسازی و انگیزشی در سرتاسر جهان سمینارهایی برگزار کرد و داستان خود و اصول رفاه و موفقیت را که زیر نظر مربی خود آموخته بود را به اشتراک گذاشت. علاوه بر این، او همچنین سخاوتمندانه بینش‌های موفقیت بسیاری را که در طول تجربیات خود در کسب و کار به دست آورده بود، به اشتراک گذاشت، که در نهایت موجب افزایش درآمد او به میلیون ­ها دلار شد.


جیم ران چگونه تا این حد موفق شد؟

بر اساس آنچه ما از داستان او می دانیم، ارزیابی ما در مورد اینکه چگونه جیم ران به موفقیت خود دست یافت، به تعداد انگشت شماری از مشاهدات خلاصه می‌شود.
اولین چیزی که به جیم ران کمک کرد تا در مسیر دستیابی به موفقیت بیشتر قرار گیرد، خودباوری بود که مربی‌اش به او کمک کرد تا به دست آورد. همراهی او با ارل شواف چشمان او را به این امکان واقعی باز کرد که او واقعاً می‌تواند بیشتر از آنچه بود شود. به طور خلاصه، شواف به او کمک کرد تا خودش را باور کند و به موفقیت ایمان بیاورد.

این خودباوری جدید پایه و اساس کلید بعدی پازل بود. جیم ران به دلیل استقبال از یادگیری توانست به موفقیت‌های خیره ­کننده‌ای دست یابد. او هرگز از یادگیری چیزهای جدید دست نمی­کشید همین موضوع باعث شده بود تا در هر مرحله موفقیت بدست آورد.

مورد بعدی که به جیم ران کمک کرد تا به موفقیت زیادی دست یابد، تعهد او به خودسازی بود. جیم ران متعهد شد که نسخه بهتری از خودش باشد. او تمام کتاب‌هایی را که به دستش می‌رسید خواند. او تا آنجا که می‌توانست در مورد فروش، مهارت‌های ارتباطی، داستان­سرایی، کسب و کار، تاریخ و غیره یاد گرفت. همه چیزهایی که او آموخت، تفاوت زیادی در نحوه ارائه خود ایجاد کرد و بر دیگران نیز تأثیر گذاشت.

وی معتقد بود: "ما می‌توانیم بیشتر از آنچه داریم داشته باشیم، زیرا می‌توانیم بیشتر از آنچه هستیم باشیم."

یکی از بزرگترین عوامل موفقیت ران ناشی از اشتیاق او برای کمک به مردم است. جیم ران می‌دانست که خدمت به خیلی‌ها منجر به عظمت و بزرگی می‌شود. به این ترتیب، بیشتر انرژی او تا حد امکان بر روی ارزش افزودن برای بهبود زندگی دیگران متمرکز بود. و نتیجه شد: توانایی او در به دست آوردن درآمد چندین برابر و یک میراث بزرگ.


"برای اینکه چیزهایی تغییر کنند، شما باید تغییر کنید. برای اینکه اوضاع بهتر شود، خودتان باید بهتر شوید." - جیم ران -

منبع: https://thestrive.co