ترجمه پیمان پوررجب


سارا بلیکلی (Sara Blakely) یک تاجر، نیکوکار آمریکایی و مؤسس شرکت پوشاک معروف به نام Spanx است. او که شرکت را تقریباً با چیزی حدود 5000 دلارسرمایه اولیه راه اندازی کرد، توانست آن را به یک برند خانگی به ارزش میلیاردها تبدیل کند. بنابراین، با توجه به دستاوردهای چشمگیر سارا، در این ویژه داستان موفقیت سارا بلیکلی به چگونگی شکل گیری این رئیس میلیارد دلاری خواهیم پرداخت.

موفقیت سرنخ‌هایی به جا می‌گذارد. هر داستان موفقیت شامل طرحی است که دیگران می‌توانند یاد بگیرند و از آن بهره ببرند. این دلیلی است که ما رهبران، نمادها و کارآفرینان الهام‌بخش و موفقی مانند سارا بلیکلی را پوشش می‌دهیم. بنابراین، اگر آماده هستید داستان او را بررسی کنید تا ببینید چه چیزهایی را می‌توان به نفع سفر شخصی خود آموخت، پس شروع کنید:


سال­ های اولیه

سارا بلیکلی در سال 1971 در کلیرواتر فلوریدا به دنیا آمد و با برادر کوچکترش تربیت نسبتاً عادی داشت. پدرش وکیل دادگستری و مادرش هنرمند بود. پس از سال ها تلاش برای حفظ زندگی مشترک سرانجام زمانی که سارا 16 ساله بود از هم جدا شدند.

خوشبختانه، در دوران اولیه تربیت سارا، والدینش او را تشویق کردند تا علایق کارآفرینی خود را کشف کند. او به دلیل تدبیر و فرصت طلبی‌اش شناخته می‌شد. ایجاد شغل های جانبی کوچک مانند فروش لیموناد، پرستاری از کودک و غیره…

سارا پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان دولتی محلی خود، به دانشگاه ایالتی فلوریدا رفت و در نهایت با مدرک ارتباطات فارغ التحصیل شد. در ابتدا، او در نظر داشت که راه پدرش را دنبال کند و وکیل شود. با این حال، پس از دریافت نمرات ضعیف در آزمون برای ورود به دانشکده حقوق، او راه دیگری را انتخاب کرد.
به این ترتیب او در ابتدا در دنیای دیزنی مشغول به کار شد که فقط چند ماه به طول انجامید. سپس مدتی به عنوان یک کمدین استندآپ مشغول به کار شد، اما در نهایت با حقوق ثابتی که برای "داناکا"، یک شرکت عرضه کننده دفتر کار می‌کرد، شغلی پیدا کرد. سارا در فروش برتر بود و در نهایت مربی فروش شرکت شد. بخشی از کار او خانه به خانه رفتن برای فروش دستگاه‌های فکس بود. و آب و هوای گرم جنوبی به ایده منحصر به فرد سارا کمک می‌کند.


تبدیل مشکلات به محصول

او از ظاهر خود که با پوشیدن جوراب شلواری­ اش به او ارائه می‌داد لذت می‌برد، اما از درزهایی که هنگام پوشیدن کفش ­هایی که پا بیرون می‌آمد، خوشش نمی‌آمد.

علاوه بر این، او به‌عنوان یک مصرف‌کننده ناامید، نمی‌توانست محصولی پیدا کند که به او اجازه دهد در یک مهمانی شلوار سفید بپوشد و چیزی زیر آن نشان داده نشود. بنابراین، به عنوان یک راه حل موقت، او در تلاش برای حل مشکلات مُدی که خودش با آن مواجه بود، پایین جوراب شلواری‌اش را برید.

او می‌دانست که چیزی در بازار وجود ندارد که بتواند مشکلی را که او تجربه می‌کرد حل کند، و در نظر داشت با تولید محصول خودش کاری در آن مورد انجام دهد. اما او ابتدا مردد بود، تا اینکه علامتی خواست و آن را گرفت.

در حین تماشای یک قسمت اپرا وینفری، او شنید که اپرا به مخاطبانش و طرفدارانش که تماشا می‌کردند، می‌گوید که چگونه سال‌هاست که مشغول بریدن انتهای جوراب شلواری‌اش است تا از همان مشکلی که سارا داشت، عبور کند.

بطور تصادفی، سارا پذیرفتن اپرا را به عنوان نشانه‌ای که او می‌خواست پذیرفت و ایده او را تمام کرد. مدت کوتاهی پس از آن، او به آتلانتا نقل مکان کرد و 5,000 دلار پس انداز زندگی خود را برداشت و آن را صرف ساخت این محصول جدید کرد که او و بسیاری از زنان دیگر از جمله اپرا به آن نیاز داشتند.


پیشروی

سارا دو سال آینده را صرف تحقیق، برنامه­ ریزی و کنار هم قرار­دادن تمام قطعات برای زنده­ کردن این محصول جدید خود کرد. او در مورد ثبت اختراعات جوراب بافی، انواع پارچه و کارخانه‌هایی تحقیق کرد که در تولید انبوه محصولاتش به او کمک می‌کردند.

در ابتدا او با مقاومت زیادی در برابر ایده خود مواجه شد. صاحبان کارخانه‌های پارچه علاقه‌ای به انتخاب محصول او برای تولید نداشتند. و حتی افسر ثبت اختراع که او با او کار می‌کرد فکر می‌کرد که ایده او احمقانه است، به طوری که وقتی بلیکلی این ایده را برای ثبت اختراع به او ارائه کرد، در ابتدا فکر کرد که برای شوخی ساخته شده است.

اما، بدون توجه به مخالفان، سارا همچنان به ایده عالی خود ادامه داد. پس از هزاران شلوغی، بیدار ماندن‌ها تا دیروقت و پشتکار سخت، سرانجام یک کارخانه پارچه پیدا کرد که کار با او را پذیرفت، حق اختراع خود را گرفت و خریدارانی را پیدا کرد تا محصولاتش را برای فروش بگذارند. سارا در تجارت خیلی سریع سودآوری ایجاد کرد. در واقع، تنها در سال اول، محصول او بیش از 4 میلیون دلار درآمد داشت.


و اما بقیه‌اش را خودتان می­دانید

محصول سارا مورد توجه خریداران زن در سراسر کشور قرار گرفت. و یک بار که اپرا اسپانکس را به عنوان یکی از محصولات مورد علاقه خود نام برد، سارا او را برای اجرای نمایش به صحنه اپرا برد.


ریسک کردن
 سارا حاضر بود ریسک‌های حساب شده را بپذیرد. او فرصتی دید، کشف کرد، راه حلی پیدا کرد و سپس ریسک کرد تا ایده خود را در بازار آزمایش کند. مطمئناً همه کسانی که مانند بلیکلی ریسک می‌کنند موفق نمی‌شوند. اما شما با انجام هیچ کاری موفقیت را برای خود تضمین می‌کنید.

"شکست نتیجه نیست، شکست تلاش نیست." سارا بلیکلی


ابتکار عمل

 هنگامی که سارا متعهد شد محصول خود را به بازار بیاورد، مجبور شد با اقدامات گسترده از آن حمایت کند. او روز و شب تلاش می‌کرد تا به جزئیات محصولی که خلق می‌کرد، نحوه محافظت از آن، نحوه تولید آن و اینکه چگونه مردم را به اندازه کافی به محصول علاقه مند کند تا آن را بخرند، بیابد. او اجازه نداد هیچ یک از کاستی‌هایش باعث کاهش سرعت او شود، و ابتکار عمل را در دست گرفت تا بفهمد چه کاری باید انجام شود، و چگونه کارهایی را که باید انجام شود را انجام دهد.

"اگر اجازه ندهید که بدانید چگونه این کار شما را بترساند، کاری که می‌توانید انجام دهید شگفت­انگیز خواهد بود." سارا بلیکلی


راه حل گرا

سارا بلیکلی مانند بسیاری از کارآفرینانی که موفق می‌شوند مشکلی داشت که می‌خواست آن را حل کند. و هنگامی که متوجه شد که این مشکلی است که بسیاری از زنان دیگر نیز از آن ناامید شده‌اند، او برای ارائه راه حل دست بکار شد.
بنابراین، به دنبال حل مشکلات باشید زیرا هرگز نمی‌دانید که چه زمانی یکی از آن برچسب‌های قیمتی چند میلیون دلاری به آن متصل می‌شود.

"هر کسی یک ایده چند میلیون دلاری در درون خود دارد." سارا بلیکلی

منبع: https://thestrive.co