لیدیا کریتس­کایا لیندلید و لارس کولوِرد
ترجمه پیمان پوررجب


فردِ خوداشتغال مالکیت یک کسب و کار را برعهده دارد، و کارفرمای خود است. دو حالت مختلف برای ورورد به خوداشتغالی وجود دارد؛ ورود مستقیم به خوداشتغالی زمانی اتفاق می­افتد که فردی صاحب کسب و کار خود می­ شود و در همان سال، کارِ دستمزدی خود را ترک می­کند. در حالت دوم، ورود مرحله­ای به خوداشتغالی است که افراد به عنوان کارآفرینان ترکیبی (hybrid entrepreneurs) شروع به کار می­کنند و شغل خود را ترک می­کنند و در سال­های بعد خوداشتغال می­شوند.

وقتی افراد خوداشتغال می­شوند با حرفهِ خوداشتغالی پیوند برقرار می­کنند، این پیوند نوعی تعهد است. کلاین و همکاران (2012)، تعهد را به عنوان "یک پیوند روان­شناختی ارادی که منعکس­کننده فداکاری و مسئولیت برای یک هدف خاص (نظیر خوداشتغالی) است، تعریف می­کنند.

اهداف به کانون­ های خاصی اشاره دارند که فرد پیوندها را به آن­ها توسعه می­دهد. در واقع، هدف همان خوداشتغالی است. به دلیل محدودیت‌های منابع، پیوندها با اهداف رقابتی اغلب باعث ایجاد تضاد می‌شوند و منجر به جلوگیری از شکل‌گیری تعهد و تداخل با پیامدهای مورد انتظار تعهد می‌شوند.

شیوه ورود به خوداشتغالی با پیوندهای تعهدی و پیوندهای ابزاری مرتبط است. افرادی که از ورود مستقیم به خوداشتغالی استفاده می‌کنند، مسئولیت می‌پذیرند و خود را وقف هدف خوداشتغالی می‌کنند. بنابراین، ورود به خوداشتغالی مستقیماً از خوداشتغالی در درجه اول با تشکیل پیوندهای تعهدی به خوداشتغالی مرتبط است. تعهد به طور مثبت با انگیزه‌ها، تمایل، نیت و پشتکار برای ادامه هدف مرتبط است و منجر به افزایش مدت زمان رفتار مرتبط با هدف می‌شود.

پیوندهای ابزاری بر اساس سنجش هزینه‌ها و مزایای مرتبط با هدف شکل می‌گیرند. کارآفرینان ترکیبی قبل از انتقال به خوداشتغالی، به سیگنال‌های مثبت از کسب‌وکارها و بازارهای خود متکی هستند. بنابراین، ورود مرحله‌ای به خوداشتغالی در درجه اول با پیوندهای ابزاری به خوداشتغالی مرتبط است. پیوندهای ابزاری، جستجوی بیشتر برای فرصت‌هایی را تحریک می‌کنند که ارزش فعلی مزایا را به حداکثر می‌رسانند. از آنجایی که پیوندهای ابزاری با جستجوی فرصت‌های بهتر مرتبط هستند، چنین پیوندهایی با مدت زمان رفتار مرتبط با هدف، رابطه منفی دارند.

پیوندها در طول زمان تغییر می‌کنند. عوامل خارجی و ارزیابی هدف، بر قدرت و نوع پیوند با هدف تأثیر می‌گذارند. البته نمی­شود ادعا کرد که کارآفرینان ترکیبی نمی‌توانند به عنوان خوداشتغال به یک حرفه متعهد شوند. در واقع این موضوع مهم است که پیوندهایی را تشخیص دهیم که در زمان ورود به خوداشتغالی شکل می‌گیرند.  

فقط دو مطالعه قبلی رابطه بین دو حالت ورود به خوداشتغالی و نتایج بعدی را بررسی کرده‌اند. ونبرگ و همکاران (2006) دریافتند که کارآفرینان پاره وقت سابق 1.54  برابر بیشتر از افرادی که مستقیماً به عنوان تمام وقت وارد کارآفرینی تمام وقت شدند، احتمال ترک کارآفرینی تمام وقت را داشتند. در مقابل، رافی و فنگ (2014) دریافتند که کارآفرینانی که به عنوان ترکیبی شروع به کار کردند، نسبت به کارآفرینانی که مستقیماً وارد خوداشتغالی شدند، به عنوان خوداشتغال بیشتر دوام آوردند. تفاوت در طراحی تحقیق، ساختارهای نمونه و تعاریف ممکن است یافته‌های متناقض گزارش شده در این مطالعات را توضیح دهد.  

اکثر صاحبان مشاغل تازه کار، کارآفرینان ترکیبی هستند و ورود مرحله‌ای به خوداشتغالی رایج‌تر از ورود مستقیم است. افزایش دانش در مورد نتایج مرتبط با حالت ورود به خوداشتغالی می‌تواند درک بهتری از فعالیت‌های کارآفرینی ارائه دهد، مزایا و معایب ورود مرحله‌ای و مستقیم به خوداشتغالی را آشکار کند، یادگیری کارآفرینی را تحریک کند و به ما در توسعه سیاست‌های حمایتی مرتبط‌تر کمک کند.