پیمان پوررجب
کارآفرینان پیشگامان موفقیتهای کسب و کارهای کنونی هستند. توانایی آنها در بهرهگیری از فرصتها، نیروی آنها در نوآوری و ظرفیت آنها در قبال موفقیت به معیاری تبدیل شده است که کارآفرینی نوین توسط آن سنجیده میشود.
کانتیلون به سه عنصر اصلی در خصوص فعالیت کارآفرینان اشاره نمود، اول آن که آنها در یک محیط همراه با عدم قطعیت فعالیت میکنند، دوم آن که در صورت نداشتن توانایی زیاد برای فعالیت اقتصادی، با فساد و تباهی خاصی مواجه میشوند و سوم این که سرمایه اولیه را خودشان فراهم میآورند.
در سده هفدهم فرانسویان لفظ کارآفرین را در مورد پیمانکاران دولت نیز به کار میبردند که در زبان انگلیسی به ایشان «متعهد» میگفتند و تقریباً در اواخر این سده اصطلاح «کارفرما» و «صاحب طرح» نیز مورد استفاده قرار گرفت.
این واژه در سال 1848 توسط «جان استوارت میل» (John Stuart Mill) به «کارآفرین» در زبان انگلیسی ترجمه شد. او کارکرد و عمل کارآفرین را شامل هدایت، نظارت، کنترل و مخاطرهپذیری میدانست و عامل متمایزکننده مدیر و کارآفرینی را مخاطرهپذیری معرفی میکرد.
تشخیص اینکه کارآفرینان چه کسانی هستند و باید چه کاری انجام دهند تا کارآفرین نامیده شوند، نقطه ثقل مباحث متعددی بوده است. اگر توجه ما از اینکه «کارآفرین کیست؟» به این منتقل شود که «کارآفرین چه کاری انجام میدهد» آنگاه تعریف کارآفرینی روشنتر میگردد.
با آشکار شدن نقش و تأثیر کارآفرینی بر روند اشتغالزایی و رشد اقتصادی کشورهای توسعه یافته، تلاش در جهت آموزش و تعمیم دانش و روحیه کارآفرینی در بین مدیران، تجار، دانشجویان شدت گرفت.
از نظرشومپیتر (Schumpeter) کارآفرین (آنترپرنِر) شخصیتی ریسکپذیر است که فرصت و امکان خلق روشها و فنون جدید، بهبود سازماندهی و یا توسعه منابع جدید را به خوبی تشخیص میدهد. از نظر شومپیتر، كارآفرین شخص نوآوری است که تغییر در بازارها را از طریق اجرای ترکیبات جدید تکمیل مینماید. اجرای ترکیبات جدید میتواند چندین معنی داشته باشد:
1 – معرفی یک کالای جدید یا کالاهای مشابه با بهبود کیفیت آنها؛
2 – معرفی یک روش جدید تولید؛
3 - باز کردن یک بازار جدید؛
4 _ تسلط منبع جدیدی که مواد یا بخشهای جدیدی از یک کالا را عرضه میکند؛
5 – انجام سازماندهی جدید در هر صنعت.
شومپیتر کارآفرینی را با مفهوم نوآوری به کار گرفته در زمینههای کسب و کار یکسان گرفت. پس کارآفرین بازار را از حالت سکون به تحرک سوق میدهد. تعریف شومپیتر همچنین بر ترکیب منابع تاکید دارد. با این حال مدیرانی که قبلاً کسب و کارهایی را ایجاد کرده بودند بر طبق تعریف شومپیتر کارآفرین به حساب نمیآیند.
کارلاند و همکاران (Char land) (1984) معتقدند کارآفرین، فردی است که کسب و کاری را با هدف سودآوری و رشد ایجاد میکند. چنین شخصی اساساً به وسیله رفتار نوآورانه شناخته شده و اقدامات مدیریت استراتژیک را در کسب و کار به کار میگیرد.
به نظر جانسون (Johnson)، کارآفرین فردی است پیش رو که خود را عامل و مسئول اتفاقات میداند و میتواند راههای جدید پیشنهاد نماید. او هرگونه مخاطره در فرایندهای کاری را مدیریت میکند. کارآفرین شخصی است که با پذیرفتن ریسک، کسب و کاری را انتخاب کرده، آن را ساماندهی و یک دست میکند و هرگونه اقدام را براساس مهارتها، دانش و انرژیهای مشخص انجام میدهد.
بعضی از صاحب نظران رفتار و گرایشهای کارآفرینانه را عامل کارآفرینی میدانند. کارآفرین کسی است که بتواند از عهده تشخیص فرصتهای جدید کسب و کار برآمده یا ایدههای جدید درآمدزا، همراه با تدابیر و روشهای کاربردی لازم برای خوداشتغالی ارائه دهد، همچنین از عهده واگذاری ایده به دیگران یا تأسیس یک بنگاه اقتصادی کوچک برآید.
نايت (Knight) (1921) كارآفرينان را مديران ابهام می داند. آنها افرادی هستند كه اعمال و پيشبينی هايشان برای تغيير بازارها در شرايط ناكافی بودن اطلاعات استوار است. بعلاوه كارآفرينان نياز به انجام كاركردهای اساسی مديريت از قبيل رهبری و كنترل دارند.
هاول (Howell) (1972) كارآفرينان را بنيانگذاران شركتهای جديدی می داند كه نقش مهمی را در مالكيت كسب و كارها دارند و تمايل دارند كسب و كارها را به فراتر از مرزهای خوداشتغالی سوق دهند. پیتر دراکر (Peter Draker) معتقد است کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی نو و جدیدی را با سرمایه خود شروع میکند.
دیدگاه خود را بنویسید