پیمان پوررجب
کارآفرینی (Entrepreneurship) مفهومی است که همراه با خلقت بشر وجود داشته است، و آغازگر آن را ابزارسازی و کشاورزی دانستهاند. ادبیات کارآفرینی برای اولین بار توسط اقتصاددانان مطرح شد. واژه کارآفرینی واژهای نو است، که از کلمهاش نمیتوان به مفهوم واقعی آن دست یافت.
واژه کارآفرینی دیر زمانی پیش از آن که مفهوم کلی کارآفرینی به زبان امروزی پدید آید، در زبان فرانسه ابداع شد. در اوایل سده شانزدهم کسانی را که در امر هدایت مأموریتهای نظامی بودند، کارآفرین میخواندند.
در سال 1730 در فرانسه وقتی اقتصاددانی به نام ریچار کانتیلون (Richard cantillon) میخواست صاحبان زمین، مزدبگیران و مسئولان را از هم تفکیک کند نخستین بار از کلمه «آنتروپرونر» استفاده کرد. ابتدا اعتقاد بر این بود که کارآفرینها خود صاحب و مالک کارخود هستند، اما امروزه معتقدند که کارآفرینها ممکن است در استخدام شرکتها درآیند و از همین جا کارآفرینان سازمانی متولد شدند.
کارآفرینی میتواند به عنوان روشهای کسب و کاری تعریف شود که با رشد و ترقی مرتبط است، بیشتر کُنشگرایانه است تا واکنشپذیر، مشتریمدار است، و مخاطرههای یک شرکت جدید را میپذیرد. واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی «آنتروپرندره» (Entreprendre) به معنای متعهدشدن نشأت گرفته است. بنابر تعریف واژهنامه دانشگاهی وبستر (Webster New Collegiate Dictionary) کارآفرین کسی است که متعهد میشود مخاطرههای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند.
رابرت رونشتات (Robert Ronshradt) (1985) معتقد است که کارآفرینی فرایند پویای ایجاد ثروت بیشتر است. این ثروت را افرادی ایجاد میکنند که مخاطره بزرگ را برحسب سرمایه، زمان و تعهد شغلی در قبال تعیین ارزش کالا یا خدمات میپذیرند. کالاها یا خدمات به خودی خود ممکن است جدید یا بی نظیر باشند یا نباشند، اما کارآفرین با تأمینکردن و تخصیص دادن مهارتها و منابع ضروری باید به طریقی این ارزش را در کالاها یا خدمات ایجاد کند.
ویلکن (Wilken) (1992) کارآفرینی را یک متغییر میانجی میداند و از ویژگی تسریعکنندگی، برای تشریح کارآفرینی در توسعه اقتصادی استفاده میکند. وی معتقد است که: کارآفرینی به عنوان یک تسریعکننده، جرقه رشد و توسعه اقتصادی را فراهم میآورد و عوامل اقتصادی، غیر اقتصادی، عوامل روانشناختی و ترکیب عوامل تولید را برای ظهور کارآفرینی مهم میشمارد.
دیدگاه خود را بنویسید