لیدیا کریتسکایا لیندلید و لارس کولوِرد
ترجمه پیمان پوررجب
یک دهه از زمانی که فولتا و همکاران (۲۰۱۰) کارآفرینان ترکیبی را به عنوان افرادی تعریف کردند که در ابتدا در مشاغل مزدی مشغول هستند و همزمان یک کسب و کار را راه اندازی و اداره میکنند، میگذرد. پیش از این، این پدیده معمولاً به عنوان "کارآفرینی پارهوقت" (پتروا، 2010) یا "کارآفرینی شغل دوم" (گروئنرت، ۱۹۹۹) شناخته میشد.
محققان تعاریف مختلفی از کارآفرینان ترکیبی به کار بردهاند. برخی از نویسندگان، افراد پاره وقت، بیکار، دانشجو، کارمند، فریلنسر و یا بازنشسته را در نمونههای خود از کارآفرینان ترکیبی گنجاندهاند. سایر محققان بر مرزهای مبهم بین خوداشتغالی و استخدام سازمانی تمرکز میکنند و الزام شغل اصلی با حقوق در استخدام دستمزدی را نادیده می گیرند.
رایجترین روش برای شناسایی کارآفرینان ترکیبی، الزام افراد به داشتن شغل دوگانه است که در آن یک شغل حقوقبگیر را با مالکیت کسبوکار ترکیب میکنند. کارکنان پارهوقت، دانشجویان و افرادی که بازنشسته شدهاند و به دلیل معلولیتهای جسمی یا روانی قادر به کار نیستند، نباید به عنوان کارآفرینان ترکیبی در نظر گرفته شوند.
اکثر محققان، کارآفرینان خوداشتغال با درآمد اضافی از کار حقوقبگیر را به عنوان کارآفرین ترکیبی در نظر نمیگیرند، بلکه کارآفرینان ترکیبی را به عنوان افرادی تعریف میکنند که در درجه اول با استخدام دستمزدی خود را تأمین میکنند و همزمان یک کسبوکار را اداره میکنند.
تحقیقات نشان داده است که کارآفرینی ترکیبی در گروههای سنی خاص و در بین مردان بیشتر از زنان، در بین کارآفرینان با سرمایه انسانی عمومی بالا رایجتر است. افراد اغلب برای آزمایش تواناییهای کارآفرینی و ایدههای تجاری خود، به کارآفرینی ترکیبی روی میآورند.
در حالی که کارآفرینان ترکیبی گاهی اوقات سرمایهگذاریهایی با پتانسیل بالا آغاز میکنند، مطالعات نشان دادهاند که آنها در مقایسه با خوداشتغالان، انتظار درآمد کمتری دارند، شرکتهای کوچکتری راهاندازی میکنند و سطوح پایینتری از فروش، درآمد و هزینههای نیروی کار، و همچنین سطوح پایینتری از کسری بودجه را گزارش میکنند. مشارکت در کارآفرینی ترکیبی در مقایسه با افرادی که دو شغل دستمزدی دارند، با درآمد ساعتی بالاتر و افزایش رفتار نوآورانه در شغل اصلی خود مرتبط است.
عواملی که بر تبدیل (کارآفرینان) ترکیبی به خوداشتغالی تأثیر میگذارند عبارتاند از: عملکرد تجاری، سن، خودکارآمدی و تواناییهای کارآفرینی. چیریتا (۲۰۱۷) گزارش داد که ۷۶٪ از کارآفرینان ترکیبی با تحصیلات بالا، تبدیل به خوداشتغالی را به عنوان یک گزینه جذاب در نظر نمیگیرند.
به گفته براون و فرشید (۲۰۱۷)، روابط اجتماعی و اهداف مربوط به اشتغال دستمزدی، ترکیبیها را کمتر به رشد کسب و کار و خوداشتغالی علاقهمند میکند. رافی و فنگ (۲۰۱۴) و شولز و همکاران (۲۰۱۶) استدلال میکنند که اگر افراد ترکیبی درآمد خود را از کار مزدی مطمئنتر از درآمدشان از فعالیت کارآفرینی بدانند، تمایل دارند در سازمانها مشغول به کار بمانند.
ویلجاما و واراماکی (۲۰۱۵) گزارش میدهند که کارآفرینان ترکیبی که خوداشتغال میشوند (ترکیبی های گذرا) بیشتر از کارآفرینان ترکیبی که همچنان ترکیبی باقی میمانند (ترکیبی های پایدار) به افزایش گردش مالی خود علاقهمند هستند.
دیدگاه خود را بنویسید