پیمان پوررجب



با نگاه به نواحی روستائی در می‌یابیم مناطقی که دارای ویژگی‌های فیزیکی، اجتماعی و اقتصادی خاصی هستند بیش از سایر مناطق نیاز مبرم به رشد کارآفرینی در قالب اشکال جدید کسب و کار دارند به ویژه مناطقی که بیشتر دورافتاده می‌باشند.
به واقع کارآفرینی به مثابه خلق کسب و کار یا نوسازی و افزایش کسب و کارهای موجود به عنوان موضوعاتی اساسی در توسعه‌ روستائی مطرح شده‌اند. اما نکته‌‌ مهم این است تمرکز ایجاد و تأسیس کسب و کارهای جدید بر نوآوری است. مطابق با نظر باتاچارییا (Bhattacharyya) (2006)، کسب و کارها نیاز به خلق چیزی جدید دارند تا قوانین بازی را تغییر داده و ارزشی را اضافه کنند.
در واقع، به مثابه سایر کسب و کارهای شهری در روستا نیز به کارآفرینی‌هایی نیاز داریم که توانایی تشخیص فرصت‌های بازاری غیرقابل استفاده را به همراه آورد. کارآفرینی ساز و کاری است که در آن دانش تجاری‌سازی می­شود و برای تحریک رشد اقتصادی مورد استفاده قرار می­گیرد.
 هندرسون (Henderson) (2006) بر این باور است که کارآفرینی در حال تبدیل به یک ابزار ضروری و قابل قبول و عمومی در توسعه اقتصادی محسوب می­شود. خصوصاً در نواحی روستایی، اجتماعات دارند این‌ گونه شناخته می­شوند که «استراتژی رشد خصوصی» احتمال بیشتری برای موفقیت نسبت به کارگیری یک کارفرمای بزرگ در یک ناحیه دارد. مضاف بر این، استراتژی­های کارآفرینی که کسب و کارهای جدید را در خود پرورش می­دهند، اغلب تأثیر موثرتری از مشوقات پرداختی به کسب و کارهای نوپا در یک جامعه هستند.
کولاول و توریمورو (Kolawole & Torimiro) (2005) معتقدند که برنامه‌ی توسعه‌ کارآفرینی مولفه ­های متفاوتی از قبیل کمک‌های مالی، آموزش، تکنولوژی، بازاریابی، خدمات تحقیق کلی، دلالان سازمانی و مواد خام و دیگر خدمات حمایتی، دارد.
دولت و اجتماع مردم بایستی دست در دست هم داده تا برای دستیابی به هدف مناسب توسعه کارآفرینی روستایی و به کارگیری روش‌های مناسب برای ارتقا آن و تغییر شکل عمومی این مسئله موفق شوند. کشاورزی و صنایع در ابعاد کوچک نخستین کارفرمایان کارگزار در اجتماعات روستایی هستند. نمونه­ هایی از این صنایع کوچک مقیاس که در نواحی روستایی نفوذ کرده­اند عبارتند از " آهنگری،طلاسازی،تعمیر ساعت­،تعمیرات دوچرخه،سبدبافی،تولید لباس،صنایع غذایی رژیمی،نجاری،بنایی،سفال­ سازی،چرم­ سازی و ظرف­ سازی".
گرچه این صنایع در نواحی شهری نیز یافت می­ شوند ولیکن نفوذ این صنایع در نواحی روستایی خیلی بیشتر است. بنابراین این مسئله مورد تأیید قرار گرفته است که، نواحی روستایی عرصه­ای برای تعداد زیادی از صنایع است، که می ­توانستند در توزیع معنادار اقتصاد ملی، فقط به عنوان این که " مردم روستایی در خود­اشتغالی و یا کارهای خانوادگی نسبت به مردم نواحی شهری، فراوانی بیشتر دارند"، توسعه یابند.
احمد و همکاران (2011) اینگونه بیان کردند که کارآفرینی روستایی دانشی است که که توسعه ‌‌اقتصادی یک کشور را می‌‌تواند موجب شود. آن‌ها همچنین بر این باورند که کارآفرینی به عنوان موتور محرک اولیه رشد اقتصادی شناخته می­ شود، که بدون آن دیگر فاکتورهای توسعه یا از بین می‌روند یا به هدر می­روند.
کارآفرینی از طریق سرریز دانش و افزایش رقابت بین کارآفرینان، رشد اقتصادی را تحریک می­ کنند. در ارتباط با کارآفرینی روستایی این امر به عنوان مرکز ثقل رشد اقتصادی و توسعه یک کشور بویژه برای کشورهای درحال توسعه مانند چین، هندوستان، مالزی و تایلند، شناخته می­شود.